کلورلغتنامه دهخداکلور. [ ک ُ ] (اِخ ) مرکز دهستان شاهرود ازبخش شاهرود است که در شهرستان هروآباد واقع است و 3098 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلورلغتنامه دهخداکلور. [ ک ُ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار فریضه است که در بخش مرکزی شهرستان بندرانزلی واقع است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کلورلغتنامه دهخداکلور. [ ک َ ] (اِ) آنچه از خوشه ٔ غله که پس از درو کردن و جمعکردن حاصل در کشت زار باقی ماند و خوشه چین آن را برچیند. (ناظم الاطباء). خوشه چینی غلات . (از اشتینگاس ).
کلورلغتنامه دهخداکلور. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایردموسی است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 459 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلوئیرواژهنامه آزادکِلوِئیر-مشکی که در آن کره نگهداری می کنند.این مشک ویژه، به خودی خود توانایی نگهداری کره تا چندین سال را دارد.
قلورواژهنامه آزادقُلُوْرَ:(gholouwra) در گویش گنابادی یعنی مچاله کردن ، جمع و جور کردن ، فشردن در آغوش
کلورانلغتنامه دهخداکلوران . [ ] (اِخ ) نام شهری و ولایتی است به ترکستان . (انجمن آرا) (آنندراج ). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و <span class=
کلورزلغتنامه دهخداکلورز. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رستم آباد است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 792 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کاو کلورلغتنامه دهخداکاو کلور. [ ک َ ] (اِ) آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان ). خرزه بود. (اسدی ).شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ورتو دو دانگ نداری که دهی رو مدارا کن با کاوکلور.<p class
چهارفریضهلغتنامه دهخداچهارفریضه . [ چ َ ف َ ض َ ] (اِخ ) نام دهستانی در حومه ٔ شهرستان بندر انزلی است . قراء این دهستان در حومه ٔ بندر انزلی تا شعاع 6 فرسخ واقع است و از 22 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است . جمعیت آنها روی هم رفته
دانگلغتنامه دهخدادانگ . (اِ) شش یک چیزی . سدس چیزی . یک قسمت از شش قسمت چیزی . دانگی . دانق . (زمخشری ). یک بخش از شش بخش چیزی . یک ششم چیزی . یک حصه از شش حصه ٔ چیزی :- پنج دانگ از ششدانگ ؛ پنج ششم آن . پنج سدس آن .- چهاردانگ از ششدانگ </span
کلورانلغتنامه دهخداکلوران . [ ] (اِخ ) نام شهری و ولایتی است به ترکستان . (انجمن آرا) (آنندراج ). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و <span class=
کلورزلغتنامه دهخداکلورز. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رستم آباد است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 792 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
فولکلورلغتنامه دهخدافولکلور. [ فُل ْک ْ لُرْ ] (فرانسوی ، اِ) (از دو کلمه ٔ انگلیسی ِفولک به معنی توده و لور به معنی دانش ) علم به آداب و رسوم توده ٔمردم و افسانه ها و تصنیفهای عامیانه .توده شناسی . (از فرهنگ فارسی معین ). فرهنگ عامه ، مجموعه ٔ عقاید، اندیشه ها، قصه ها، آداب ، رسوم ، ترانه ها و
کاو کلورلغتنامه دهخداکاو کلور. [ ک َ ] (اِ) آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان ). خرزه بود. (اسدی ).شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ورتو دو دانگ نداری که دهی رو مدارا کن با کاوکلور.<p class
فولکلوردیکشنری عربی به فارسیرسوم اجدادي , معتقدات واداب ورسوم قديمي واجدادي , افسانه هاي قومي واجدادي , فولکلور
باکلورلغتنامه دهخداباکلور. (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم علیابخش سیروان شهرستان زنجان که در 70 هزارگزی شمال باختری سیروان و 30 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای