کمربند کوهزاییorogenic beltواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای خطی یا کمانی از پوستۀ زمین که دچار دگرشکلی و چینخوردگی شدید در دورهای از زمان شده است
کمربندلغتنامه دهخداکمربند. [ ک َ م َ ب َ ] (اِ مرکب ) چیزی را گویند که بر میان بندند. (برهان ). میان بند. (غیاث ). به معنی کمر است یعنی آنچه بر میان بندند.(آنندراج ). هر آنچه بر میان بندند. منطقه . (ناظم الاطباء). تسمه ای از چرم ، پارچه و جز آن که بر کمربندند. منطقه . (فرهنگ فارسی معین ). میان
کمربندفرهنگ فارسی معین( ~ . بَ) (اِمر.) 1 - تسمه ای از چرم و پارچه و هر آن چه بر کمر بندند. 2 - منطقه . 3 - نوکر، ملازم . 4 - (کن .) محبوب ، معشوق .
پیشبومforelandواژههای مصوب فرهنگستانپهنة بیرونی کمربند کوهزایی که در آن دگرشکلی بدون دگرگونی قابلتوجهی روی میدهد و بهطور کلی در مقایسه با بخشهای دیگر کمربند کوهزایی به بخش درونی قاره نزدیکتر است
پسبومhinterland 1, backlandواژههای مصوب فرهنگستانپهنهای در مرز یا درون کمربند کوهزایی و به دور از پیشبوم
پیشگودالforedeepواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگیای دراز در جلوی کمان جزیرهای یا کمربند کوهزایی متـ . حوضة پیشبوم foreland basin
کمربند آلپ ـ هیمالایاAlpine-Himalayan belt, Alipidesواژههای مصوب فرهنگستانکمربند کوهزایی بزرگ یا سامانهای از کوههای جوانِ چینخورده، مانند رشتهکوههای آلپ، که گسترش آن شرقسو (eastward) است و از اسپانیا تا جنوب شرق آسیا امتداد دارد
کمربندلغتنامه دهخداکمربند. [ ک َ م َ ب َ ] (اِ مرکب ) چیزی را گویند که بر میان بندند. (برهان ). میان بند. (غیاث ). به معنی کمر است یعنی آنچه بر میان بندند.(آنندراج ). هر آنچه بر میان بندند. منطقه . (ناظم الاطباء). تسمه ای از چرم ، پارچه و جز آن که بر کمربندند. منطقه . (فرهنگ فارسی معین ). میان
کمربندفرهنگ فارسی معین( ~ . بَ) (اِمر.) 1 - تسمه ای از چرم و پارچه و هر آن چه بر کمر بندند. 2 - منطقه . 3 - نوکر، ملازم . 4 - (کن .) محبوب ، معشوق .
کمربندلغتنامه دهخداکمربند. [ ک َ م َ ب َ ] (اِ مرکب ) چیزی را گویند که بر میان بندند. (برهان ). میان بند. (غیاث ). به معنی کمر است یعنی آنچه بر میان بندند.(آنندراج ). هر آنچه بر میان بندند. منطقه . (ناظم الاطباء). تسمه ای از چرم ، پارچه و جز آن که بر کمربندند. منطقه . (فرهنگ فارسی معین ). میان