کمرجهلغتنامه دهخداکمرجه . [ک َ م َ ج َ ] (اِخ ) از دیههای صغد است . (از معجم البلدان ). از قرای سغد سمرقند است . (از انساب سمعانی ).
کمرجیلغتنامه دهخداکمرجی . [ ک َ م َ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به کمرجه که از قرای سغد سمرقند است . (از انساب سمعانی ). منسوب است به کمرجه از قرای صغد. (از معجم البلدان ).
کمرجیلغتنامه دهخداکمرجی . [ ک َ م َ جی ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدالاسکاف المؤذن الصغدی الکمرجی راوی است و از محمدبن موسی الزکانی روایت کند و ابوسعید ادریسی از وی روایت کند. (از معجم البلدان ).
کمرجیلغتنامه دهخداکمرجی . [ ک َ م َ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به کمرجه که از قرای سغد سمرقند است . (از انساب سمعانی ). منسوب است به کمرجه از قرای صغد. (از معجم البلدان ).
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ )ابن حمید نضری از شجاعان عصر مروان است . در کمرجه جنگ میکرد، ترکان او را اسیر کردند و چون از تسلط بر شهر مأیوس شدند وی را بکشتند. (اعلام زرکلی ص 212).