کمرنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ملایم، باز، مات، رنگ ورورفته، بیرنگ، سفید کلام ساده و بیپیرایه
کمخونی کمرنگگویچهایhypochromic anemia, Faber's syndromeواژههای مصوب فرهنگستانکمخونی همراه با کاهش نامتناسب میزان هموگلوبین یاختههای قرمز خون
کمخونی کمرنگریزگویچهایhypochromic microcytic anemiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمخونی که در آن میزان هموگلبین و اندازۀ یاختههای قرمز خون کاهش مییابد
کمرنگیhypochromasia, hypochromatism, hypochromiaواژههای مصوب فرهنگستان1. وضعیتی که در آن میزان رنگآمیـزی نمونـه از حالت طبیعی کمتر است 2. وضعیتی که در آن میزان هموگلوبین سرخگویچهها به شکلی غیرطبیعی کاهش مییابد
کمرنگیhypochromasia, hypochromatism, hypochromiaواژههای مصوب فرهنگستان1. وضعیتی که در آن میزان رنگآمیـزی نمونـه از حالت طبیعی کمتر است 2. وضعیتی که در آن میزان هموگلوبین سرخگویچهها به شکلی غیرطبیعی کاهش مییابد
آسیب کمرنگینرمیتراویدگیpale soft exudative defect, PSEواژههای مصوب فرهنگستانکاهش قابلیت نگهداری آب و کمرنگ شدن گوشت براثر اسیدی شدن و تولید لاکتیکاسید زیاد
کمخونی کمرنگریزگویچهایhypochromic microcytic anemiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمخونی که در آن میزان هموگلبین و اندازۀ یاختههای قرمز خون کاهش مییابد
کمخونی کمرنگگویچهایhypochromic anemia, Faber's syndromeواژههای مصوب فرهنگستانکمخونی همراه با کاهش نامتناسب میزان هموگلوبین یاختههای قرمز خون
کمرنگیhypochromasia, hypochromatism, hypochromiaواژههای مصوب فرهنگستان1. وضعیتی که در آن میزان رنگآمیـزی نمونـه از حالت طبیعی کمتر است 2. وضعیتی که در آن میزان هموگلوبین سرخگویچهها به شکلی غیرطبیعی کاهش مییابد