کمسویی چراغlight failureواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت چراغی که شدت نور آن از 50 درصد میزان نور پیشبینیشده کمتر باشد
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آوردن، باباغوری، آبسیاه، تراخم
گیسوComa Berenices, Com, Berenice's Hairواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کمنوری در آسمان شمالی (northern sky) و نزدیک بهصورت بارز و بزرگ دب اکبر که پرنورترین ستارۀ آن از قدر 4 است
کم سوفرهنگ فارسی عمید۱. کمنور؛ کمروشنایی.۲. ویژگی چشمی که دیدش ضعیف است: چشمهای مادربزرگم کمسو بود.
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آوردن، باباغوری، آبسیاه، تراخم
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آوردن، باباغوری، آبسیاه، تراخم