کنداکندلغتنامه دهخداکنداکند.[ ک ُ ک ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بسیار کند : شیر درد شکار، چابک و تندمگس و عنکبوت ، کنداکند. ؟ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| در حال کندی . و رجوع به کُند شود.