کنددستیلغتنامه دهخداکنددستی . [ ک ُ دَ ] (حامص مرکب ) کند بودن دست شخص در عمل . مقابل تیزدستی . (فرهنگ فارسی معین ).
کنددستلغتنامه دهخداکنددست . [ ک ُ دَ ] (ص مرکب )آنکه دستش در عمل کند باشد. مقابل تردست . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه دستی فرز و چالاک ندارد : زنم تیشه خوش تیزدستانه بر پابه طاقت تراشی ولی کنددستم .نورالدین ظهوری (از آنندراج ).