کندوییlacunosusواژههای مصوب فرهنگستانتکهها یا برگهها یا لایههای ابر معمولاً کمی نازک، با حفرههای گردی که پراکندگی نسبتاً منظمی دارند و بیشتر آنها دارای لبههای نواری هستند؛ اجزای ابر و فضاهای خالی میان آنها اغلب به گونهای قرار گرفته است که بهصورت شبکه یا کندو دیده میشود
آرامگاه کندوییtholos tomb, beehive tombواژههای مصوب فرهنگستانآرامگاهی که از سنگ و به شکل کندو ساخته شده است
شبکۀ کندوییcell-based networkواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای که ارتباطات در آن براساس خانکهای دادهای برقرار میشود که معمولاً کوچک هستند و اندازۀ ثابت دارند
کندوی عسلگویش خلخالاَسکِستانی: kandə دِروی: kandə/ qâlib شالی: kandə کَجَلی: qâlib کَرنَقی: qâlab کَرینی: kandə کُلوری: kandə گیلَوانی: kandi لِردی: parčina/ kandə
دراجةدیکشنری عربی به فارسیدوچرخه پايي , دوچرخه سواري کردن , کندوي زنبو عسل , انبوه , جمعيت , مخفف بءثيثلع , دوچرخه