کنسحلغتنامه دهخداکنسح . [ ک ِ س ِ ] (ع اِ) کنسیح . اصل . (اقرب الموارد). اصل و ریشه و نژاد. (ناظم الاطباء).
کنیسهلغتنامه دهخداکنیسه . [ ک َ/ ک ِ س َ / س ِ ] (معرب ، اِ) معبد گبران . (برهان ). معبد گبران و ترسایان . (غیاث ). کلیسای ترسایان یا جهودان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کنشت جهودان . ج ، کنایس . (مهذب الاسماء). کنشت . (دها