کنسرواتوآرفرهنگ فارسی معین(کُ س تُ) [ فر. ] (اِ.) مدرسه ای که در آن جا موسیقی تأتر و هنرهای نمایشی را تدریس می کنند.
کنسرواتوارلغتنامه دهخداکنسرواتوار. [ ک ُ س ِرْ ] (فرانسوی ، اِ) مدرسه ای که در آنجا موسیقی ، تئاتر و هنرهای نمایشی را تدریس کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
کنسرواتوارفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ فر. ] (ص .) کسی که به سنن و آداب گذشته پابند است و از بدعت ها احتراز دارد؛ محافظه کار.
کنسرواتوارلغتنامه دهخداکنسرواتوار. [ ک ُ س ِرْ ] (فرانسوی ، اِ) مدرسه ای که در آنجا موسیقی ، تئاتر و هنرهای نمایشی را تدریس کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
دبوالغتنامه دهخدادبوا. [ دُ بوآ ] (اِخ ) (تئودور) آهنگ و ترانه ساز فرانسوی متولد به سال 1837 و متوفی به سال 1924 م . وی رهبر کنسرواتوار بود (1896 - 1905).<br
سارتلغتنامه دهخداسارت . [ رِ ] (اِخ ) (برنار...) از صاحب منصبان گارد ملی فرانسه متولد شهر بردو (1765 - 1858 م .) است که بسال 1795 کنسرواتوار ملی موسیقی فرانسه را بنیاد نهاد.
بیزهلغتنامه دهخدابیزه . [ زِ ] (اِخ ) ژرژ. آهنگساز فرانسوی متولد بسال 1838 م . در پاریس و متوفی بسال 1875 م . در کنسرواتوار پاریس تحصیل کرد و در 1857 م . جایزه ٔ بزرگ رم را برد. مصنف «صیادان