کهربارنگلغتنامه دهخداکهربارنگ . [ ک َ رُ رَ ] (ص مرکب ) به معنی لون و رنگ زرد است . (برهان ) (آنندراج ). کهرباگون . هر چیز زردرنگ . (ناظم الاطباء). به رنگ کهربا. زردرنگ : شد او کهربارنگ چون گشت خشک زمردصفت بود تا بود تر. مسعودسعد.گاهی
کهرباگونلغتنامه دهخداکهرباگون . [ ک َ رُ ] (ص مرکب ) کهربارنگ . هر چیز زردرنگ . (ناظم الاطباء) : مکن زیر این لاجوردی بساطبدین قلعه ٔ کهرباگون نشاط. نظامی .بیا ساقی آن آب آتش خیال درافکن بدان کهرباگون سفال . نظ