کوتانچیلغتنامه دهخداکوتانچی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کوتنگلغتنامه دهخداکوتنگ . [ ت َ ] (اِ) به معنی کدنگ است ، و آن چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند یعنی دقاقی کنند و آن را کوتنگ گازر هم می گویند و به عربی مدقه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کدنگه . کدین . کدینه . (فرهنگ فارسی معین ): وبیل ؛ کوتنگ گازر که بعد شستن بدان کوبد و جلا دهد. (منتهی
کاتاانیلغتنامه دهخداکاتاانی . [ اُ ] (اِخ ) نام ولایتی در کیلیکیه : اردشیر امر کرد «داتام » قوه ٔ خود را علیه آس ْپیس والی کاتااُنی به کار برد والی مزبور نظر به اینکه ایالت او دارای معابر تنگ و جنگلهای زیاد بود و با قوّه ٔ کم میتوانست در مقابل لشکر زیاد پافشارد یاغی شده مالیاتی را که برای دربار
کاتاانییلغتنامه دهخداکاتاانیی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به کاتاانی از پس آنها سپاهیان فریگیه و کاتاانییان حرکت میکردند و در صفوف آخری پارتیها، که اکنون در پارت مسکن دارند. (ایران باستان ج 2 ص 1381).
کوتانلغتنامه دهخداکوتان . (اِخ ) پسر دوم اوکتای قاآن بن چنگیزخان . (تاریخ مغول ص 152). و رجوع به جهانگشای جوینی ص 197 و 198 و 200 و <span class="hl" dir="ltr"