کودکشیلغتنامه دهخداکودکشی . [ کو ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) کناسی . (فرهنگ فارسی معین ). عمل کودکش . رجوع به کودکش شود.
کودکشلغتنامه دهخداکودکش . [ کو ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کناس را گویند. (آنندراج ). کودکشنده . کناس . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوت کش شود. || جاروب کش کوچه و برزن . (ناظم الاطباء).
کادیکسلغتنامه دهخداکادیکس . (اِخ ) در اسپانی بنام «کادیز» خوانده میشود. شهری در اسپانی (اندالوزی ) حاکم نشین ایالت . سکنه 79000 تن . بندر نظامی برکنار اقیانوس اطلس در جزیره ٔ لئون . به سال 1823 به تصرف فرانسویان درآمد.
کود کشیدنلغتنامه دهخداکود کشیدن . [ کو ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کناسی کردن . کودکشی کردن . و رجوع به کودکش ، کودکشی و کوت کش شود.