کودک در خودروbaby on boardواژههای مصوب فرهنگستانپیامی برای هشدار به رانندگان دیگر و دعوت آنها به احتیاط مبنی بر اینکه کودک در خودرو سوار است
کودکلغتنامه دهخداکودک . [ دَ ] (ص ) کوچک . صغیر. (فرهنگ فارسی معین ). پهلوی ، کوتک بمعنی صغیر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). صورت دیگر آن کوچک است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک شود. || (اِ) طفل و بچه خواه پسر باشد و یا دختر. (ناظم الاطباء). فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
کودکلغتنامه دهخداکودک . [ دَ ] (ص ) کوچک . صغیر. (فرهنگ فارسی معین ). پهلوی ، کوتک بمعنی صغیر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). صورت دیگر آن کوچک است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک شود. || (اِ) طفل و بچه خواه پسر باشد و یا دختر. (ناظم الاطباء). فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر
زبان کودکلغتنامه دهخدازبان کودک . [ زَ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سخنی که با کودکان گفته میشودو برای آنان قابل فهم است . زبان کودکی : چونکه با کودک سر و کارم فتادپس زبان کودکان باید گشاد. مولوی .رجوع به زبان اطفال شود.
دیله کودکلغتنامه دهخدادیله کودک . [ ل َ دَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم البلدان گوید دجیل نهری است به اهواز که آن را اردشیربن بابک حفر نمود. حمزه گوید که نام این رود در روزگار فرس دیله کودک یعنی دجله ٔ خرد بوده است که به دجیل معرب گردید مخرج این نهر از اصفهان و مصب آن به دریای فارس نزدیک آبادان است . (ا
کودکلغتنامه دهخداکودک . [ دَ ] (ص ) کوچک . صغیر. (فرهنگ فارسی معین ). پهلوی ، کوتک بمعنی صغیر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). صورت دیگر آن کوچک است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک شود. || (اِ) طفل و بچه خواه پسر باشد و یا دختر. (ناظم الاطباء). فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر
خدمات سلامت مادر و کودکmaternal and child health servicesواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تسهیلات و برنامهها که با هدف ارائۀ خدمات پزشکی و اجتماعی به مادران و کودکان سازماندهی شده است اختـ . خدمات سماک MCH services