کوذانلغتنامه دهخداکوذان . [ ک َ ] (ع ص ) سطبر و فربه . و کاذان مثل آن است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). کلان و بزرگ و فربه . (ناظم الاطباء).
کودیانلغتنامه دهخداکودیان . (اِخ ) دهی از دهستان همایجان که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
کودیانلغتنامه دهخداکودیان . [ ] (اِ) کودین . کودینه . چکش بزرگ یاکلوخ کوب . (از اشتینگاس ). میخکوب و کدین . (ناظم الاطباء). و رجوع به کودین ، کودینه ، کدین و کدینه شود.
کوپیدونلغتنامه دهخداکوپیدون . [ دُ ] (اِخ ) خدای عشق رومیان که با اروس یونانی شباهت دارد. اروس شکل و صفات و سرگذشت خود را به وی داده است . (فرهنگ فارسی معین ).
قذان قذانلغتنامه دهخداقذان قذان . [ ق ُذْ ذا ق ُذْ ذا ] (ع اِ مرکب ) کلمه ای که کودکان تازی در بازی گویند. قُذَّة قُذَّة. (ناظم الاطباء).