کورسوملغتنامه دهخداکورسوم . (اِ مرکب ) همان کورسو است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کورسو شود.- کورسوم انداختن ؛ به معنی بسیارپایین کشیدن چراغ است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
کورچشملغتنامه دهخداکورچشم .[ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) نابینا را گویند. (آنندراج ). نابینا. کور. اعمی . (فرهنگ فارسی معین ) : گر آن کورچشمان به من نگروندز کری سخنهای من نشنوند. نظامی (اقبالنامه ). || (اِ