غدهپوشچنگار لیزینهایmucinous adenocarcinoma, mucinous carcinoma, colloid carcinoma, colloid cancerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار غدهای که ترشح لیزینهای زیادی دارد
کلوئیدcolloidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی حد واسط بین محلول و تعلیق که در آن بزرگی ذرههای حلشونده بهاندازهای است که نور را پراکنده میکنند و درعینحال آنقدر کوچکاند که تهنشین نمیشوند
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِ) زبان کردان بود بارانی گوید... (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 16) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گمان می کنم به کاف تازی مفتوح (کَولا) باشد و با اینکه در نسخه ٔ فرهنگ اسدی ، نخجوانی یکی دو بار دیگر به بارانی تصاد
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و206 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
عاصفدیکشنری عربی به فارسیپر باد , توفاني , کولا ک دار , پر اشوب , تند , پرتوپ وتشر , باد خيز , باد خور , طوفاني , چرند , درازگو
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِ) زبان کردان بود بارانی گوید... (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 16) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گمان می کنم به کاف تازی مفتوح (کَولا) باشد و با اینکه در نسخه ٔ فرهنگ اسدی ، نخجوانی یکی دو بار دیگر به بارانی تصاد
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و206 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِ) زبان کردان بود بارانی گوید... (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 16) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گمان می کنم به کاف تازی مفتوح (کَولا) باشد و با اینکه در نسخه ٔ فرهنگ اسدی ، نخجوانی یکی دو بار دیگر به بارانی تصاد
کولالغتنامه دهخداکولا. (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و206 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
اسکولالغتنامه دهخدااسکولا. [ اِ ک َ وُ ] (اِخ ) پوبلیوس موسیوس . حقوق دان رومی ، که در سال 132ق .م . برتبه ٔ کنسولی ارتقا یافت . پسر او کَنتوس موسیوس اسکولا نیز در 96 ق .م . بمرتبه ٔ کنسولی نائل آمد.
اسکولالغتنامه دهخدااسکولا. [ اِ ک َ وُ ] (اِخ ) موسیوس . یکی از پاتریسین های جوان رومی . وی بهنگام محاصره ٔ رم بدست پُرسِنّا (507 ق .م .) داخل اردوی دشمن گردید تا شاه را بکشد، ولی فریب خورد و یکی از صاحبمنصبان را بقتل رسانید. او را گرفته بنزد شاه بردند و بامر ش
ابن ماکولالغتنامه دهخداابن ماکولا. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم هبةاﷲبن علی بن جعفر عجلی . مولد او به سال 365 هَ .ق . و در سال 423 جلال الدوله ٔ بویهی او را بوزارت خویش برگزید و پس از چندی معزول کرد و باردیگر بدین مقام رسید و آنگاه