کیک فنجانیcup cake, fairy cake, patty cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود
استخوانبُری کوک و جَسCock and Jahss osteotomyواژههای مصوب فرهنگستانبرشی به شکل عدد هفت در استخوانهای مچ پا برای اصلاح قوس کف پا
کوکلغتنامه دهخداکوک . (اِ) به معنی کمان باشد. (برهان ). کمان .(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || آواز و صدای بسیار بلند را نیز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آواز بلند. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). آواز بلند. صدای بلند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوکاشود. || هماهنگ ساختن سازها و موافق
کوکلغتنامه دهخداکوک . (اِخ ) جیمز. دریانورد انگلیسی (1728-1779 م .) که اقیانوسیه را در سه سیاحت متوالی کشف کرد و در سال 1779 م . در یکی از جزایر هاوائی کشته شد. (از لاروس ).
کوکلغتنامه دهخداکوک . (ترکی ، ص ) به زبان ترکی رنگ کبود را خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به زبان ترکی کبود باشد. (فرهنگ رشیدی ). به ترکی به واو معروف به معنی کبود و نیلگون . (غیاث ). به زبان ترکی رنگ کبود را کوک و کوک گنبد، یعنی گنبد کبود و از این روی آلوچه نرسیده را کوکجه خوانند و بر سبز نیز ا
کوکلغتنامه دهخداکوک . [ ک َ ] (اِخ ) روستای بزرگ و آبادان و از اعمال نساء و در آخر حد آن بود و تا خراسان یک منزل فاصله داشت . (از معجم البلدان ).
کوکلغتنامه دهخداکوک . [ ک َ / کُو ] (اِ) به تبری و دری کبک را گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). کوک [ کو ]. کبک . اکنون نیز کُک . (واژه نامه ٔ طبری ص 177).
مهکوکلغتنامه دهخدامهکوک . [ م َ ] (ع ص ) سائیده . || آن که غایط و تیز را ضبط نتواند کرد. || دلیر و شوخ بی باک در سخن . (منتهی الارب ).
دسته کوکلغتنامه دهخدادسته کوک . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) ساعتی که پیچاندن و جمع کردن فنر آن که چرخهای ساعت را بحرکت درمی آورد بوسیله ٔ دسته ٔ مخصوص که بر کنار ساعت تعبیه شده است انجام گیرد. ساعتی که از محل دسته ٔ آن کوک شود و فنر آن برای براه انداختن چرخها، با
دلاکوکلغتنامه دهخدادلاکوک . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگردان ، بخش طبس ، شهرستان فردوس . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، برنج ، پنبه و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پوکوکلغتنامه دهخداپوکوک . [ پ ُ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از سیاحان انگلیسی ، وی بسال 1704 م . در سوتامپتون تولد یافت و در سال 1765 م . درگذشت . وی در مشرق زمین بسیاحت پرداخت ، مصر، سوریه ، جزیرة العرب ، و آناطولی را بدید و سیاحت ن