لغتنامه دهخدا
دانه دان . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم دان . ظرفی و جایی باشد که غله و دانه در آن کنند. (برهان ). جای جو و گندم و غیره . کندو. کندوله . || زمینی راگویند که در آن تخم کاشته باشند. (برهان ). || زمینی که در آن شاخهای درخت فروبرند تا سبز شودو از