خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کپنک پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کپنک پوش
لغتنامه دهخدا
کپنک پوش . [ ک َ پ َ ن َ ] (نف مرکب ) کپنک پوشنده . کپنک پوشک . آنکه کپنک پوشد. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از مردم دون و الواط. (از آنندراج ) : کپنک پوشهای میدانی در کمین تواند می دانی .صفای اصفهانی (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
کَپَنک
لهجه و گویش تهرانی
جامه نمدی چوپانها
-
کَپِنک
لهجه و گویش بختیاری
kapenak کپنک، بالاپوش نمدین چوپانان در زمستان. سر آستین آن بسته است و دست از آن بیرون نمىآید.
-
قره کپنک
لغتنامه دهخدا
قره کپنک . [ ق َ رَ ک َ پ َ ن َ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد در 35 هزارگزی شمال باختری فریمان . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات . شغل مردم زراعت است . راه مالرو ...
-
کَپَنک،کفنک
لهجه و گویش تهرانی
ردای گشاد بلند نمدی بی آستین ساربانها و چوپانها
-
کَپنک و پَستک
فرهنگ گنجواژه
لباسهای نمدی.
-
جستوجو در متن
-
احمد لر
لغتنامه دهخدا
احمد لر. [ اَ م َ دِ ل ُ ] (اِخ ) خوندمیر در حبیب السیر آرد: در روز بیست وسیم ربیعالاخر سنه ٔ ثلاثین و ثمانمائه (830 هَ . ق .) در وقتی که [ میرزا شاهرخ ] بمسجد جامع درون بلده ٔ فاخره ٔ هرات نماز گذارده بعزم سواری از مصلی برخاست و روان شد کپنک پوش احم...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...