لغتنامه دهخدا
زرنباد. [ زُ رُم ْ ] (اِ) داروئی است مانند پای ملخ و به عربی رجل الجراد خوانند و اهل مکه آنرا عرق الکافور و عروق الکافور گویند و آن بیخی است که از آن بوی کافور می آید. گرم و خشک است در دویم . گویند اگر تازه و تر آنرا بکوبند و بر کف پای بمالند هر علتی که در سرباشد، زایل گرداند