کیاغلغتنامه دهخداکیاغ . (اِ) به معنی گیاه است که علف باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به گیاغ شود.
کیک فنجانیcup cake, fairy cake, patty cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود
کیک اسفنجیsponge cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک متخلخل و سبک تهیهشده از آرد خودورا و شکر و تخممرغ زده و طعمدهندهها
کیک لیوانیmug cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیکی که در درون لیوانی بزرگ و با استفاده از تندپز در مدتی کوتاه پخته میشود
کیاغضائریلغتنامه دهخداکیاغضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) ابوزید محمدبن علی الغضائری الرازی . از مشاهیرشعرا و معاصر عنصری بوده است . (تعلیقات چهارمقاله به قلم محمد قزوینی چ معین ص 142) : اما اسامی آل بویه باقی ماند به استاد منطقی و کیاغضائری و بن
کیاغضائریلغتنامه دهخداکیاغضائری . [ غ َ ءِ ] (اِخ ) ابوزید محمدبن علی الغضائری الرازی . از مشاهیرشعرا و معاصر عنصری بوده است . (تعلیقات چهارمقاله به قلم محمد قزوینی چ معین ص 142) : اما اسامی آل بویه باقی ماند به استاد منطقی و کیاغضائری و بن