وافشارزدگیdecompression sickness, caisson sickness, caisson disease, compressed-air sickness, divers' diseaseواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه نشانگان ناشی از کاهش سریع فشار جوّ که باعث آزاد شدن و انحلال حبابهای نیتروژن در داخل مایعات بدن میشود
کیشنلغتنامه دهخداکیشن . [ ش َ ] (اِ) پالهنگ . || سرب و رصاص . (ناظم الاطباء). سرب ، ولی شاهدی این معنی را تأیید نکرده است . (از اشتینگاس ).
کسپینلغتنامه دهخداکسپین . [ ک َ ی َ ] (اِخ ) دریای خزر. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 447). دریای خزر که در زبانهای اروپائی کسپین خوانده می شود. (از فرهنگ ایران باستان ص 291). رجوع به کلمه ٔ خز
کیسنهلغتنامه دهخداکیسنه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) ریسمان بر دوک پیچیده بود چون خایه . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 448). ریسمانی که بر دوک پیچیده باشد، و آن را دوکچی و فروهه و فرموک نیز خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). ریسمانی را
کیسنهلغتنامه دهخداکیسنه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) ریسمان بر دوک پیچیده بود چون خایه . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 448). ریسمانی که بر دوک پیچیده باشد، و آن را دوکچی و فروهه و فرموک نیز خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). ریسمانی را