کشکللغتنامه دهخداکشکل . [ ک َ ک َ ] (اِ) انجیر. تین (در لهجه ٔ کردی ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 245 شود.
کشکللغتنامه دهخداکشکل . [ ک َ ک ُ ] (اِ) کشکول . کچکول . ظرفی است که صوفیان در دست می گیرند و اغذیه خود را در آن میریزند. رجوع به کشکول شود.