گاومیریلغتنامه دهخداگاومیری . (اِخ ) دهی است از دهستان دژگان بخش بستک شهرستان لار، واقع در 126 هزارگزی جنوب خاور بستک و 8000 گزی شوسه ٔ بستک به بندرعباس . جلگه ، گرمسیر مالاریائی ، دارای 192 تن
گاومیریلغتنامه دهخداگاومیری . (حامص مرکب ، اِ مرکب ) مرض عام وبایی گاو هرچه باشد. وباء گاوان . گاومرگی . وبای گاوی . مرگامرگی گاو. یوت گاو. رجوع به گاومرگی شود.
گاومرلغتنامه دهخداگاومر. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد،واقع در 42 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 3 هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه ، جلگه ، سردسیر، مالاریائی ، دارای <span class="
گاومرهلغتنامه دهخداگاومره . [ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلالوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 73000گزی جنوب خاوری کرمانشاه و 10000گزی خاور مرکز دهستان . کوهستانی ،سردسیر، دارای 125</s
گاومیر بالالغتنامه دهخداگاومیر بالا. (اِخ ) دهی است از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد، واقع در 18 هزارگزی جنوب بروجرد و 11 هزارگزی خاور شوسه ٔ بروجرد. کوهستانی ، سردسیر، دارای 108 تن سکنه . راه آن م
برطرف شدنلغتنامه دهخدابرطرف شدن . [ ب َ طَ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برطرف گردیدن . دور شدن . (غیاث اللغات ). یکسو شدن . دور شدن و بر کنار افتادن . (آنندراج ) : صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند مرا؟ سلیم (آنندراج ).</p