دامب و دومبلغتنامه دهخدادامب و دومب . [ ب ُ ] (اِصوت مرکب ، از اتباع ) حکایت آواز طبل و ضرب و تنبک ونقاره و دورویه و جز آن . در تداول عامه آواز طبل .
دمابلغتنامه دهخدادماب . [دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهق بخش نجف آباد شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 855 تن . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
دمبلغتنامه دهخدادمب . [ دُ ] (اِ) دم . دنب . ذنب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم شود.- دمب جنبانیدن ؛ کنایه از عجز و لابه و خوش آمدگویی و تملق است . (لغت محلی شوشتر). و رجوع به ماده ٔ دم جنباندن شود.- دمب دراز ؛ کنایه از سگ و میمون است