گذارندهلغتنامه دهخداگذارنده . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه از چیزی و جایی درگذرد. عبورکننده : یکی جادوی بود نامش سنوه گذارنده راه و نهفته پژوه . دقیقی . || سوراخ کننده . شکافنده :</s
دارندهلغتنامه دهخدادارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) مالک . کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده ٔ آفتابست و ماه . فردوسی .دارای سپهر و اخترانش دارنده ٔ نعش و دخترانش .
دارندهفرهنگ فارسی معین(رَ دِ یا دَ) (ص فا.) 1 - آن که چیزی را دارد، صاحب ، مالک ، خداوند. 2 - چیزدار، ثروتمند، مال دار.
گذارنده شدنلغتنامه دهخداگذارنده شدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (مص مرکب ) عبور کردن . رد شدن . رجوع به گذاردن شود : بیامد یکی ناوکش بر میان گذارنده شد بر سلیح کیان .دقیقی .
گذارنده شدنلغتنامه دهخداگذارنده شدن . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (مص مرکب ) عبور کردن . رد شدن . رجوع به گذاردن شود : بیامد یکی ناوکش بر میان گذارنده شد بر سلیح کیان .دقیقی .
درگذارندهلغتنامه دهخدادرگذارنده . [ دَ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) درگذار. غافر. غفار. غفور. (یادداشت مرحوم دهخدا). عَفُوّ. (مهذب الاسماء). بخشاینده . بخشایشگر.
واگذارندهلغتنامه دهخداواگذارنده . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) واگذارکننده . که واگذارد. که واگذار کند. که به دیگری تفویض کند. تسلیم کننده . || دراصطلاح بانکی ، کسی که چیزی را می فروشد و به دیگری می دهد . (لغات فرهنگستان ).