گذربرگ تیرTIR carnet, carnet de TIR (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمجوز سازمان حملونقل بینالمللی جادهای (TIR) به وسایل نقلیۀ باری برای عبور از مرز کشورهای عضو با برخورداری از تسهیلات گمرکی
گذربرگpassage carnet, carnet de passage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندفترچۀ مجوز عبور خودروها از مرزهای بینالمللی
درباریلغتنامه دهخدادرباری . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دربار. هر چیز منتسب به دربار. هر کس که وابسته به دربار است . ملازم و خادم پادشاه . (ناظم الاطباء).
دریابرلغتنامه دهخدادریابر. [ دَرْ ب ُ ] (نف مرکب ) دریابرنده . بحرپیما. دریاپیما. طی کننده ٔ دریا. دریاگذار : کُه اندام و مه تازش و چرخ گردزمین کوب و دریابر و رهنورد.اسدی .
گذربرگpassage carnet, carnet de passage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندفترچۀ مجوز عبور خودروها از مرزهای بینالمللی
گذربرگpassage carnet, carnet de passage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندفترچۀ مجوز عبور خودروها از مرزهای بینالمللی