لغتنامه دهخدا
گذرنامه . [ گ ُ ذَ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) جواز. (مهذب الاسماء). جواز از بهر آمدن ورفتن . (صحاح الفرس ). مکتوبی باشد که در راهها بنمایند. (فرهنگ اوبهی ). جواز، نوشته ای که مسافران را دهند تا از گذربانان و راه داران و امثال آنها کسی مانع ایشان ن