چرمگریلغتنامه دهخداچرمگری . [ چ َ گ َ ] (حامص مرکب ) چرمسازی . کار و پیشه ٔ چرمگر. صرامی . پیراستن پوست ناپیراسته . ساختن چرم از پوست ناپیراسته ٔ حیوانات . دباغی کردن پوست .عمل دباغ . رجوع به چرمگر و چرمساز و چرمسازی شود.
رمیارلغتنامه دهخدارمیار. [ رَم ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان . گله بان . (برهان ). رامیار. رمه بان . (آنندراج ). رمه یار : منم رمیار پایت آرمیده که سازم خاک پایت کحل دیده .نزاری (از آنندراج ).
رمیارفرهنگ فارسی عمید= چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).