گرناوه شورلغتنامه دهخداگرناوه شور. [ گ َ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاین بخش کلات شهرستان مشهد، واقع در 67 هزارگزی شمال خاوری کبودگنبد دره . هوای آن گرم ، دارای 53 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، شغل اه
گرناوه شیرینلغتنامه دهخداگرناوه شیرین . [ گ َ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاین بخش کلات شهرستان مشهد، واقع در 68 هزارگزی شمال باختری کبودگنبد. هوای آن گرم ، دارای 60 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اها
یرناءةلغتنامه دهخدایرناءة. [ ی َ ن َ ءَ ] (ع مص ) رنگ کردن چیزی را به حنا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
پرگناهلغتنامه دهخداپرگناه . [ پ ُ گ ُ ] (ص مرکب ) که گناه بسیار دارد. اَثیم . بزه کار : چهارم که از کهتر پرگناه نجوشد سر نامور پیشگاه . فردوسی .بشد موبد و پیش او دخت شاه همی رفت لرزان دل و پرگناه . فردوسی .<