راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
راه کمتردد،راه کمشدآمدlightly trafficked roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که حجم تردد متوسط روزانة آن در سال کمتر از 15000 وسیلة نقلیه باشد
راه اصلیmajor roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که با توجه به عرض آن یا حجم یا سرعت حرکت وسایل نقلیه بر دیگر راهها اولویت دارد
سلةدیکشنری عربی به فارسیزنبيل , سبد , درسبد ريختن , گروه هم مسلک , انجمن (ادبي واجتماعي) , از کار بازداشتن , مانع شدن , مختل کردن , قيد
گروهفرهنگ فارسی عمید۱. جماعت.۲. جمعی از مردم.۳. دستهای از حیوانات.⟨ گروه خونی: (پزشکی) نوع خون انسان یا برخی پستانداران که بر اساس وجود یا عدم آنتیژنهای خاص، بر سطح گلبولهای قرمز تقسیم بندی میشود، و شامل گروههای A، B، AB و O است.
گروهلغتنامه دهخداگروه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ، گره (دسته ، گروه ). ارمنی ، گره (ملت ، جمعیت ). بلوچی ، گرف . ایرانی باستان ، ظاهراً گروثوه . کردی ، کوروه (اجتماع اشخاص ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ).جماعت مردم را گویند و به عربی قوم خوانند. (غیاث ) (برهان ). جماعة از مردم و غیره از سایر حیوانات . (
گروهلغتنامه دهخداگروه . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، واقع در 58 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی باختر راه مشهد به ارداک . هوای آن سرد و دارای 171</span
گروهلغتنامه دهخداگروه . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، واقع در 108هزارگزی شمال باختری مشهد و 20هزارگزی شمال خاوری رادکان . هوای آن سرد و دره است . دارای 462</s
گروهلغتنامه دهخداگروه . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت ، واقع در 6000گزی باختر مسکون و 4000گزی باختر شوسه ٔ بم به سبزواران . هوای آن سرد و دارای 350 تن سکن
دارگروهلغتنامه دهخدادارگروه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) دار بدرختی گفته میشود که قطر آن بیش از ده سانتیمتر باشد. دارگروه جنگلی را میگویند که درختان آن رابتوان دار نامید. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 117).
چالگروهلغتنامه دهخداچالگروه . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان که در 6 هزارگزی خاور قلعه رئیسی واقع شده و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</spa
شراب گروهلغتنامه دهخداشراب گروه . [ ش َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بهبهان . دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات و مرغ است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
گیتی گروهلغتنامه دهخداگیتی گروه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گروه و جمعیت که در گیتی بود. || کنایه از آدمیان باشد. (از مؤید الفضلا) (بهار عجم ) (آنندراج ).