خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گریزه
معنی
(گُ زَ یا زِ) (اِ.) قاچاق .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
contraband
-
جستوجوی دقیق
-
scapegoat
گریزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد یا گروه یا عامل خاصی که در توجیه ناکامی یک اقدام یا شکست یک سیاست مقصر معرفی میشود
-
گریزه
لغتنامه دهخدا
گریزه . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 8000گزی جنوب سنندج کنار شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (فرهنگ جغرا...
-
گریزه
لغتنامه دهخدا
گریزه . [ گ ُ زَ / زِ ] (اِ) قاچاق : از ایران چای ... را بی گمرک گریزه می آورند. (از کتاب تحفه ٔ اهل بخارا).
-
گریزه
فرهنگ فارسی معین
(گُ زَ یا زِ) (اِ.) قاچاق .
-
گریزه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
contraband
-
واژههای مشابه
-
گریزه آوردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
smuggle
-
گریزه بودن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
smuggle
-
جستوجو در متن
-
detaching roller
مهندسی مواد
غلتک گریزه
-
کریچ
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کریج . کریچه . کرچه . کریز. گریزه . کریغ : پر ریختن پرندگان خصوصاً چرغ و باز و شاهین و مانند آن ها؛ تولک .