خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزاف گویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گزاف گویی
/gazāfguy(')i/
معنی
۱. بیهودهگویی؛ لافزنی.
۲. پرگویی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
exaggeration, grandiloquence, extremism
-
جستوجوی دقیق
-
گزاف گویی
لغتنامه دهخدا
گزاف گویی . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (حامص مرکب ) اغراق گویی . مبالغه گویی .
-
گزاف گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گزافهگویی› gazāfguy(')i ۱. بیهودهگویی؛ لافزنی.۲. پرگویی.
-
گزاف گویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ) (حامص .) اغراق گویی ، مبالغه کردن .
-
گزاف گویی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
exaggeration, grandiloquence, extremism
-
گزاف گویی
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع , مبالغة
-
واژههای مشابه
-
گزاف کردن
لغتنامه دهخدا
گزاف کردن . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اسراف . (زوزنی ). زیاده روی کردن . و رجوع به گزافه کاری شود.
-
گزاف گفتن
لغتنامه دهخدا
گزاف گفتن . [ گ ُ / گ ِ / گ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) لاف زدن . عبث گفتن . بیهوده گفتن .به دروغ چیزی را بر خود بستن که ندارد : گفت خر آخر همی زن لاف لاف در غریبی بس توان گفتن گزاف . مولوی .چو گزافی نگفت از او مازارگفت چیزی که برده ای بازآر.اوحدی .
-
گزاف رنگان
لغتنامه دهخدا
گزاف رنگان . [ گ َ رَ ] (اِ) شتاب و تعجیل . (برهان ) (آنندراج ). مصحف گزاونگان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
گزاف رود
لغتنامه دهخدا
گزاف رود. [ گ َ ] (اِخ ) از جمله رودهایی که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 32).
-
گزاف رود
لغتنامه دهخدا
گزاف رود. [ گ َ ] (اِخ ) بلده ای از بلاد سیاه رستاق تنکابن مازندران است . (ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 144).
-
گزاف گو
لغتنامه دهخدا
گزاف گو. [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (نف مرکب ) گزاف گوی . گزافه گو. گزافه گوی . لاف زن . بیهوده گوی . خراص . (ملخص اللغات حسن خطیب ) : خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدند و پوشیده خنده میزدندی که وی گزافگوی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176).و...
-
گزاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافهکار› [قدیمی] ge(o,a)zāfkār آنکه در کاری افراط کند؛ افراطکار؛ افراطکننده.
-
گزاف کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gazāfkāri افراط؛ مبالغه؛ زیادهروی.
-
گزاف گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گزافگوی، گزافهگو› ge(o,a)zāfgu ۱. بیهودهگو؛ لافزن.۲. پرگو.