گزرکنلغتنامه دهخداگزرکن . [ گ َ زَ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 170 هزارگزی جنوب کهنوج و 4 هزارگزی جنوب راه مالرو مارزرمشک . دارای 4 تن سکنه است .
زرکنلغتنامه دهخدازرکن . [ زَ ک َ ] (اِ) در طالش به درختچه ٔ همیشک نام دهند و از آن رنگ زرد برای پشم کنند. رجوع به همیشک شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زراکنلغتنامه دهخدازراکن . [ زَ ک َ ] (نف مرکب ) زرآکننده . که زر را در جائی انباشته کند. که زر جمع کند و در جائی انبار نماید : زراکن که او خاک بر زر کندخورد خاک و هم خاک بر سر کند.نظامی .
زرقونلغتنامه دهخدازرقون . [ زَ ] (اِخ ) زرگون . یکی از دو تن علمای موسیقی است که موسیقی ایران را به اندلس بردند و عالم دیگر علون بود و این دو در ایام حکم ابن هشام بودند.(نفخ الطیب ج 2 ص 753، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).