گزللولغتنامه دهخداگزللو. [ گ ُ زَل ْ لو ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 55 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای <span class="hl
گزللولغتنامه دهخداگزللو. [ گ ُ زَل ْ لو ] (اِخ ) گوزلی . دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 31 هزارگزی شمال خاوری آبش احمد مرکز دهستان و 12 هزارگزی ارابه رو لاریجان به اصلاندوز. هوای آن گرم و دارای <span
زلیلیلغتنامه دهخدازلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع اِ) زلل . (منتهی الارب ). رجوع به زلل در همین لغت نامه شود.
زلیلیلغتنامه دهخدازلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع مص ) از مصدر زل ، لغزیدن پای در گل یا در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ). زل و زلا و زلیلاء و زلیلی . رجوع به زل شود. (ناظم الاطباء). در زلل گذشت . (آنندراج ). رجوع به زل ، زلل و ماده ٔ قبل شود.