گزماهولغتنامه دهخداگزماهو. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 205000گزی جنوب خاوری کهنوج و 8000گزی باختر راه مالرو رمشک به گابریک . دارای 10 تن سکنه است
زماحلغتنامه دهخدازماح . [ زُم ْ ما ] (ع اِ) مرغی است که کودک را از مهد برمیگیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).زماج . زمج . (المعرب جوالیقی ). رجوع به زُمَّج شود.
زماعلغتنامه دهخدازماع . [ زَ ] (ع اِ) شتابزدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) سریع و عجول . (اقرب الموارد). رجوع به زموع شود. || (اِمص ) درستی و ثبات عزم و استواری رای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به زمیع شود.
زماعلغتنامه دهخدازماع . [ زَ / زِ ] (ع ص ) مرد رسا و درگذرنده در امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مرد ثابت عزم بر کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
زماعلغتنامه دهخدازماع . [ زِ ] (ع اِ) جج ِ زَمَعَة. (منتهی الارب ). ج ِ زمعة. (اقرب الموارد). ج ِ زمع و جج ِ زمعة. (ناظم الاطباء). رجوع به زمع و زمعة شود.