گزولغتنامه دهخداگزو. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، واقع در 89 هزارگزی شمال طبس . هوای آن گرم و دارای 32 تن سکنه است و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن
گزولغتنامه دهخداگزو. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالا بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 28000گزی شمال خاوری خاش و 21000گزی خاور شوسه ٔ خاش به میرجاوه . هوای آن معتدل و دارای 1000 تن س
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
فک بالاmaxilla, superior maxillary bone, supramaxilla, upper jaw, upper jaw boneواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو استخوان نامنظمی که بخش اعظم استخوانبندی قسمت میانی صورت را تشکیل میدهند و در ساختار کام و کف حفرۀ چشم و حفرۀ اشکی نقش دارند متـ . بَرواره
گزوارلغتنامه دهخداگزوار. [ گ َزْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل ، واقع در 15000گزی شمال باختری بنجار و 6000گزی راه مالرو خمک به زابل . هوای آن گرم معتدل و دارای 203 تن سکنه است .آ
گزوئیلغتنامه دهخداگزوئی . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 45000گزی جنوب ساردوئیه و 20000گزی خاور راه مالرو بافت به جیرفت و دارای 15 تن سکنه
گزوئیهلغتنامه دهخداگزوئیه . [ گ َ ئی ی َ/ ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 23 هزارگزی شمال کرمان و 3 هزارگزی خاور راه مالرو شهداد به کرمان و دارای
گزوئیهلغتنامه دهخداگزوئیه . [ گ ُ ئی ی َ/ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 9000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی خاور راه فرعی زرند به راور. هوای آن سرد و دارا
نوک آبادلغتنامه دهخدانوک آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان ، در27 هزارگزی شمال شرقی خاش و بر سر راه گزو به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 162 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و لبنیا
تاسولغتنامه دهخداتاسو. [ س ُ ] (اِخ ) طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است . زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است . در گذشته ش
نوک جولغتنامه دهخدانوک جو. [ نُک ْ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان در 35 هزارگزی شمال شرقی خاش و 2 هزارگزی غرب راه گزو به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 107 ت
حسن آبادلغتنامه دهخداحسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان در 25هزارگزی خاور خاش و هزارگزی جنوب راه فرعی گزو به خاش . جلگه و گرمسیر معتدل است . 150 تن سکنه ٔ بلوچی وفارسی زبان دارد. آب آن
گورچانلغتنامه دهخداگورچان . (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالا از بخش خاش شهرستان زاهدان واقع در 27 هزارگزی شمال خاوری خاش ، کنار راه فرعی گزو به خاش . جلگه وگرم و معتدل است . سکنه ٔ آن 117 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. مح
گزوارلغتنامه دهخداگزوار. [ گ َزْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل ، واقع در 15000گزی شمال باختری بنجار و 6000گزی راه مالرو خمک به زابل . هوای آن گرم معتدل و دارای 203 تن سکنه است .آ
گزوئیلغتنامه دهخداگزوئی . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 45000گزی جنوب ساردوئیه و 20000گزی خاور راه مالرو بافت به جیرفت و دارای 15 تن سکنه
گزوئیهلغتنامه دهخداگزوئیه . [ گ َ ئی ی َ/ ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 23 هزارگزی شمال کرمان و 3 هزارگزی خاور راه مالرو شهداد به کرمان و دارای
گزوئیهلغتنامه دهخداگزوئیه . [ گ ُ ئی ی َ/ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 9000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی خاور راه فرعی زرند به راور. هوای آن سرد و دارا