گستاخانهلغتنامه دهخداگستاخانه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ](ص نسبی ، ق مرکب ) دلیرانه و بی ادبانه . (آنندراج ).
گستاخانهدیکشنری فارسی به انگلیسیboldly, impertinent, impolitely, impudently, insolent, rough, irreverently, pertly, presumptuously, rude, saucily, shortly, uncivilly, ungraciously, unmannerly
گستاخانهفرهنگ مترادف و متضادبیادبانه، بیباکانه، بیمحابا، تهورآمیز، جسورانه، دلیرانه، لجوجانه، متهورانه
گستاخانهلغتنامه دهخداگستاخانه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ](ص نسبی ، ق مرکب ) دلیرانه و بی ادبانه . (آنندراج ).
گستاخانهدیکشنری فارسی به انگلیسیboldly, impertinent, impolitely, impudently, insolent, rough, irreverently, pertly, presumptuously, rude, saucily, shortly, uncivilly, ungraciously, unmannerly
گستاخانهفرهنگ مترادف و متضادبیادبانه، بیباکانه، بیمحابا، تهورآمیز، جسورانه، دلیرانه، لجوجانه، متهورانه
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
گستاخانهلغتنامه دهخداگستاخانه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ](ص نسبی ، ق مرکب ) دلیرانه و بی ادبانه . (آنندراج ).