گسیلندهemitterواژههای مصوب فرهنگستان1. منتشرکنندۀ امواج الکترومغناطیسی 2. قسمتی از ترانزیستور که حاملها از آنجا به پایه جریان مییابند
شپیلندهلغتنامه دهخداشپیلنده . [ ش َ / ش ِ ل َ دَ / دِ ] (نف ) فشارنده . (برهان ). فشرنده . افشارنده . (فرهنگ فارسی معین ). || صفیرزننده . (برهان ). سوت زننده . (فرهنگ فارسی معین ).شخولنده . || دیوانگی کننده . (از برهان ).
شلندیةلغتنامه دهخداشلندیة. [ ش َ ل َ دی ی َ ] (ع اِ) نوعی از کشتی . (از اقرب الموارد). رجوع به شلندة شود.
شلندةلغتنامه دهخداشلندة. [ ش َ ل َ دَ ] (ع اِ) نوعی کشتی جنگی . (از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ج 1 ص 16).
الکترود گسیلندهemissive electrodeواژههای مصوب فرهنگستانالکترود فلز پُرکن، شامل مغزهای از الکترود بیروکش یا الکترود مرکب دارای روکش بسیار نازک برای تولید قوس پایدار
گسیلندۀ اکثریتیmajority emitterواژههای مصوب فرهنگستانالکترودی که حاملهای اکثریتی از آن به ناحیۀ بینِالکترودی ترانزیستور وارد میشوند
الکترود جریانcurrent electrodeواژههای مصوب فرهنگستانالکترود اتصالبهزمینِ مدار گسیلنده در روش قطبش القایی
ترانزیستور پیوندیjunction transistorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترانزیستور که در آن سدهای گسیلنده و گردآورنده در ناحیههای نیمرسانا با رسانایی مخالف تشکیل میشود
الکترود گسیلندهemissive electrodeواژههای مصوب فرهنگستانالکترود فلز پُرکن، شامل مغزهای از الکترود بیروکش یا الکترود مرکب دارای روکش بسیار نازک برای تولید قوس پایدار
فوتوگسیلندهphotoemitterواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که براثر تابش الکترومغناطیسی از خود الکترون گسیل میکند