گشادبازی کردنلغتنامه دهخداگشادبازی کردن . [ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اسراف کردن . خرج کردن به گزاف . || قسمی باختن شطرنج که مهره ها بیشتر طاق باشد.
گشادبازیفرهنگ فارسی عمید۱. افراط.۲. اسراف.۳. ولخرجی.۴. در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی ، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن .
تبذیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ولخرجی کردن، اسراف کردن، بیهوده خرجی کردن، گشادبازی کردن ۲. افراط کردن، زیادهروی کردن
فراخ رویلغتنامه دهخدافراخ روی . [ ف َ رَ ] (حامص مرکب ) گشادبازی . (یادداشت بخط مؤلف ) : مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی که وقت دفع تو گردد مجال دشمن تنگ . سعدی (گلستان ).رجوع به فراخ رو شود.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی عمید۱. افراط.۲. اسراف.۳. ولخرجی.۴. در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی ، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن .
گشادبازیفرهنگ فارسی عمید۱. افراط.۲. اسراف.۳. ولخرجی.۴. در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی ، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن .