سایهپسندshade tolerant, shade demandingواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که قادر به رقابت زیستی در سایه است
سایه 2shade 1واژههای مصوب فرهنگستان1. رنگ حاصل از اختلاط یک رنگدانه یا رَزانۀ سیاه یا هر فام تیره با رنگدانه یا رَزانۀ دیگر 2. عمق رنگ 3. یک فام مشخص یا گونهای که تفاوتی اندک با آن دارد متـ . فامسایه
درخت نورپسندshade intolerant treeواژههای مصوب فرهنگستاندرختی که برای رقابت زیستی به نور کافی نیاز دارد
گیوه گشادیلغتنامه دهخداگیوه گشادی . [ گی وَ / وِ گ ُ ] (حامص مرکب ) تنبلی و کاهلی . (یادداشت مؤلف ). گل گیوه گشادی .
کون گشادیلغتنامه دهخداکون گشادی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) در تداول عامه ، فراخ کونی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مدخل قبل شود. || کنایه است از تنبلی . کاهلی . (فرهنگ فارسی معین ). بیکارگی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
مردمکگشادی متناوبalternating mydriasis, bounding mydriasisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مردمکگشادی که بهتناوب نخست در یک سو و سپس در سوی دیگر ظاهر میشود
مردمکگشادی فلجیparalytic mydriasisواژههای مصوب فرهنگستانمردمکگشادی ناشی از فلج عصب محرکۀ مشترک چشم
گیوه گشادیلغتنامه دهخداگیوه گشادی . [ گی وَ / وِ گ ُ ] (حامص مرکب ) تنبلی و کاهلی . (یادداشت مؤلف ). گل گیوه گشادی .
کون گشادیلغتنامه دهخداکون گشادی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) در تداول عامه ، فراخ کونی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مدخل قبل شود. || کنایه است از تنبلی . کاهلی . (فرهنگ فارسی معین ). بیکارگی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
مردمکگشادیmydriasisواژههای مصوب فرهنگستانگشاد شدن مردمک در هنگام تاریکی یا مرگ یا در نتیجۀ مصرف بعضی از داروها متـ . گشادی مردمک