خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلاب
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِمر.) عرقی که از یک قسم گل مشهور به گل محمدی یا گل سرخ گرفته می شود و معطر است .
-
واژههای مشابه
-
گلاب پاش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (ص فا.) آن که گلاب پاشد. 2 - (اِ.) ظرفی بلورین و غیره دارای لوله که در آن گلاب ریزند و از لولة آن گلاب پاشند.
-
جستوجو در متن
-
ماورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ماءالورد ] (اِمر.) گلاب .
-
جلاب
فرهنگ فارسی معین
(جُ لّ) [ ع . ] [ معر. ] (اِمر.) گلاب .
-
گلابدان
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) ظرفی مانند تُنگ کوچک دسته دار باگردن باریک و بلند و معمولاً دارای لوله که در آن گلاب می ریزند، گلاب پاش .
-
لوزینه
فرهنگ فارسی معین
(لُ یا لَ نِ) (اِ.) یک قسم شیرینی است که از شکر و گلاب و بادام و پسته ساخته شود.
-
دیگچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (اِمصغ .) دیگ کوچک . نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر به عنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند.
-
شله زرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (اِمر.) نوعی غذای ایرانی به صورت شله ای که با برنج ، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود و آن را با خلال پسته و بادام و دارچین تزیین می کنند.
-
فرنی
فرهنگ فارسی معین
(فِ رْ) (اِ.) نوعی خوراک رقیق که از شیر، آرد برنج ، شکر و گلاب درست کنند.
-
زولبیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی شیرینی است که برای تهیة آن نشاسته و ماست را مخلوط کنند و سپس در شربت ، شکر، آب و گلاب قرار می دهند.
-
قطاب
فرهنگ فارسی معین
(قُ طّ) (اِ.) نوعی شیرینی که از آرد و شکر و روغن و گلاب و مغز پسته درست شود.
-
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - استخر، حوض . 2 - تالاب ، برکه . 3 - ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند. 4 - خادم حمام . 5 - کسی که سوراخ ظرف هایی م انند سماور یا آفتابه را با موم مذاب یا قلع می گرفت . 6 - گنجایش حوض یا هر ظرف دیگری .