گلازلغتنامه دهخداگلاز. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 11هزارگزی شمال خاوری اشنویه و 11هزارگزی شمال باختری راه شوسه ٔ اشنویه به نقده . هوای آن سرد و دارای <span class="hl" dir="ltr"
بند ۵lace 1, leis 1واژههای مصوب فرهنگستانرسن یا روبانی برای بستن یا نزدیک کردن دو لبۀ مقابل هم به یکدیگر
ملیله 2lace 2, leis 2واژههای مصوب فرهنگستانرشتۀ باریک فلزی از جنس طلا یا نقره، و امروزه بیشتر نخی، به رنگ طلایی یا نقرهای، که برای تزیین بر روی پارچه دوخته میشود
گلازرلغتنامه دهخداگلازر. [ گْلا / گ ِ زِ ] (اِخ ) از علمای آثار قدیمه است که از سال 1882 تا سال 1894م . چهار دفعه به عربستان رفت و هر دفعه یک یا دو سال در آنجا بسر برد و متن های مفصل به دست آو
گلازنهواژهنامه آزاد در روستای کلهرود به زنجیره ای از نخ که بادام تر دا در آن به نخ می کنند و ابتداو انتهای نخ را گره می زنند تا بادام خشک شود گلازنه می گویند.
گلازنه gelazneواژهنامه آزادهنگامی که تعدادی مغز بادام تر را با سوزن به نخ کنند و به شکل گردن بند در آورند و در اتاق بیاویزند این بادام نخ شده را در اصطلاح اهالی روستای کلهرود گلازنه گویند.
گلازرلغتنامه دهخداگلازر. [ گْلا / گ ِ زِ ] (اِخ ) از علمای آثار قدیمه است که از سال 1882 تا سال 1894م . چهار دفعه به عربستان رفت و هر دفعه یک یا دو سال در آنجا بسر برد و متن های مفصل به دست آو
گلازنه gelazneواژهنامه آزادهنگامی که تعدادی مغز بادام تر را با سوزن به نخ کنند و به شکل گردن بند در آورند و در اتاق بیاویزند این بادام نخ شده را در اصطلاح اهالی روستای کلهرود گلازنه گویند.
گلازنهواژهنامه آزاد در روستای کلهرود به زنجیره ای از نخ که بادام تر دا در آن به نخ می کنند و ابتداو انتهای نخ را گره می زنند تا بادام خشک شود گلازنه می گویند.