لخجلغتنامه دهخدالخج . [ ل َ] (اِ) زاگ سیه که رنگرزان دارند. لخچ : بینی آن زلفینکان چون چنبری بالابخم کش بلخج اندر زنی ایدون شود چون آبنوس .طیان .
گلکجلغتنامه دهخداگلکج . [ گ ُ ک َ ] (اِ) گلخج = گلخچ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی گلخج است که گلوله ٔ چنگالی و گلوله ٔ خمیر باشد. (برهان ) (آنندراج ).