گلیوواژهنامه آزاددره ای در بخش طغرالجرد شهرستان کوهبنان استان کرمان که اهالی آن بیشتر احشام سقط شدۀ خود را دراین دره می ریزند وکوره های دست کار گچ پزی دراین دره واقع است.
لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
سحابی کلاینمن ـ لوKleinmann-Low Nebula, KL Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانمنبعی نیرومند و گسترده از تابش فروسرخ که در پشت سحابی جبار قرار دارد
پلیاتیلن کمچگالیlow-density polyethylene, LDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی حدود 0/912 تا 0/925 g/cm3
پلیاتیلن بسیارکمچگالیvery low density polyethylene, VLDPEواژههای مصوب فرهنگستانپلیاتیلن با چگالی 0/900 تا 0/915 g/cm3
گلیوکلغتنامه دهخداگلیوک . [ گ َ ] (اِخ ) اصل آن گلویک است . رجوع به گلویک شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گلیونلغتنامه دهخداگلیون . [ گ َ ] (اِ) مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نوعی از اقمشه ٔ هفت رنگ باشد، چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
گلیوکلغتنامه دهخداگلیوک . [ گ َ ] (اِخ ) اصل آن گلویک است . رجوع به گلویک شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گلیونلغتنامه دهخداگلیون . [ گ َ ] (اِ) مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نوعی از اقمشه ٔ هفت رنگ باشد، چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).