خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلافزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افزا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ افزودن) ‹افزای› 'afzā ۱. = افزودن۲. افزاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بهجتافزا، روحافزا، غمافزا.
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gal گلو؛ گردن.
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gil] gel ۱. خاک مخلوط با آب.۲. خاک قبر.۳. [قدیمی] خاک.۴. [قدیمی، مجاز] ذات؛ سرشت.〈 گل سفید: نوعی سنگ آهک به رنگ سفید که گاهی بهواسطۀ وجود مواد خارجی به رنگ زرد یا سبز یا خاکستری است و هرگاه آن را در کوره حرارت بدهند و بعد بگذ...
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: goal] (ورزش) gol ۱. وارد شدن توپ به دروازۀ حریف یا در حلقۀ بسکتبال.۲. دروازه.
-
بهجت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹بهجتفزا› be(a)hjat[']afzā افزایندۀ بهجت؛ افزایندۀ سُرور و شادمانی.
-
جان افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جانافزای› [قدیمی، مجاز] jān[']afzā = جانفزا
-
فرح افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farah[']afzā آنچه فرح و شادی را افزون کند.
-
فرحت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] farhat[']afzā = فرحانگیز
-
غیرت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qeyrat[']afzā افزایندۀ رشک و حسد: ◻︎ اصفهان شد غیرتافزای بهشت جاودان / زین بنای تازۀ سلطان سلیمان زمان (صائب: ۱۳۹۳).
-
راحت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹راحتفزا› [قدیمی] rāhat[']afzā افزایندۀ آسودگی؛ افزونکنندۀ آسایش.
-
طرب افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طربافزای، طربفزای› tarab[']afzā آنچه شادی و طرب را بیفزاید؛ افزایندۀ طرب.
-
زحمت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] zahmat[']afzā زحمتافزاینده؛ ایجادکنندۀ رنج و زحمت.
-
روح افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹روحافزای، روحفزا› ruh[']afzā آنچه سبب نشاط میشود و زندگانی را طولانی میکند؛ افزایندۀ روح؛ روحپرور؛ جانبخش؛ شادیبخش.
-
سه گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) segol = تمشک