خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گل گل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ورد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) گل ، گل سرخ .
-
گلی
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص .) 1 - آلوده یا آغشته به گِل ، گل آلود. 2 - ساخته شده از گل .
-
اندایش
فرهنگ فارسی معین
(اَ یِ) (اِمص .) گل کاری ، گل مالی .
-
پنجه مریم
فرهنگ فارسی معین
( ~ء مَ یَ) (اِمر.) گیاهی است خوشبو با ساقه کوتاه و گل های سرخ رنگ ، گل نگونسار، گل سرنگون .
-
گلاب
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِمر.) عرقی که از یک قسم گل مشهور به گل محمدی یا گل سرخ گرفته می شود و معطر است .
-
سوری
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.)گل سرخ ، گل محمدی . 2 - شراب سرخ .
-
گلبن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ) (اِمر.) 1 - درخت و بوتة گل . 2 - بیخ بوتة گل .
-
گلغر
فرهنگ فارسی معین
(گِ غَ) (ص شغل .) = گل گر: بنا، گل کار.
-
گلنار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - گل انار. 2 - هر گل سرخ صد برگ .
-
توحل
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ حُّ) [ ع . ] (مص ل .) به گل آلوده شدن ، گل آلود شدن .
-
سفال
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا س ) (اِ.) 1 - گل پخته . 2 - هرچیز که از گل ساخته باشند.
-
خیری
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گل شب بو. 2 - گل همیشه بهار.
-
گلدان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - ظرفی دهان گشاد برای کاشتن و عمل آوردن گل . 2 - چنین ظرفی با گل های داخل آن . 3 - ظرفی برای گذاشتن شاخه های گل در آن .
-
گلستان
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ) (اِ.) باغ گل ، باغی که در آن گل - های گوناگون پرورش می دهند، گلشن .
-
آبرون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گل همیشه بهار.