خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گمنام
/gomnām/
معنی
۱. ناشناس.
۲. بینامونشان.
۳. [مجاز] کسی که معروف و مشهور نیست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خامل، بینامونشان، غیرمعروف، مجهول، مجهولالهویه، ناشناخته، ناشناس ≠ سرشناس، مشهور
دیکشنری
anonymous, faceless, obscure, unheard-of, unknown
-
جستوجوی دقیق
-
گمنام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gomnām ۱. ناشناس.۲. بینامونشان.۳. [مجاز] کسی که معروف و مشهور نیست.
-
گمنام
واژگان مترادف و متضاد
خامل، بینامونشان، غیرمعروف، مجهول، مجهولالهویه، ناشناخته، ناشناس ≠ سرشناس، مشهور
-
گمنام
لغتنامه دهخدا
گمنام . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 47هزارگزی شمال حسینیه و 45هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 100 تن است . آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و ل...
-
گمنام
لغتنامه دهخدا
گمنام . [گ ُ ] (ص مرکب ) بی نام و نشان . (آنندراج ). بی نام . خامل . خامل ذکر. خامد. قَبور. (منتهی الارب ) : نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوندشهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 652).|| بی سر و پا. || (اِ) علتی است که اسبا...
-
گمنام
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بی نام و نشان ، خامل .
-
گمنام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
anonymous, faceless, obscure, unheard-of, unknown
-
گمنام
دیکشنری فارسی به عربی
غامض , مجهول
-
واژههای مشابه
-
narcotics anonymous
معتادان گمنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] گروهی خودیار متشکل از معتادان که با برنامهای دوازدهقدمی درمان میشوند اختـ . مُگ NA
-
anonymizer
گمنامساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] ابزاری که ردگیری فعالیتها را در اینترنت ناممکن میسازد
-
hidden women
زنان گمنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] زنانی که زندگی و نیز کار و مبارزۀ آنها در آثار تاریخی و پژوهشی نیامده است
-
gamblers anonymous
قماربازان گمنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] گروهی خودیار متشکل از معتادان به قمار که با برنامهای دوازدهقدمی درمان میشوند اختـ . قُماگ GA
-
چیز گمنام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
obscurity
-
شخص گمنام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
obscurity
-
گمنام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غامض