خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمیختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گمیختن
/gomixtan/
معنی
۱. آمیخته کردن؛ مخلوط کردن.
۲. (مصدر لازم) شاش کردن؛ ادرار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gumēxtan] [قدیمی] gomixtan ۱. آمیخته کردن؛ مخلوط کردن.۲. (مصدر لازم) شاش کردن؛ ادرار کردن.
-
گمیختن
لغتنامه دهخدا
گمیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) (از: گمیخ (= گمیز [ هَ م ])+ تن (پسوند مصدری ) پهلوی گومختن (مخلوط کردن )، ایرانی باستان ظاهراً وی میک ، سانسکریت میکش . جزء اول پیشوند است بمعنی بد، ضد و جزء دوم بمعنی آمیختن لغتاً، یعنی بد آمیختن . مخلوط کردن . قاتی کردن ...
-
گمیختن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آمیختن . 2 - ادرار کردن .
-
جستوجو در متن
-
گمیز کردن
لغتنامه دهخدا
گمیز کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گمیزیدن . گمیختن . شاشیدن : با چنین دل چه جای باران است کابر بر تو گمیز هم نکند.سنایی غزنوی (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ).
-
کمیخت
لغتنامه دهخدا
کمیخت . [ ک ُ ] (ص )به زبان زند و پازند به معنی درهم آمیخته باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). صحیح گمیخت است . پهلوی ، گمیختن (مخلوط کردن ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به کمخت شود.
-
گمیز
لغتنامه دهخدا
گمیز. [ گ ُ / گ َ ] (اِ) پهلوی گومچ (رجوع به گمیختن شود). در فارسی «گمیز» با کاف ضبط کرده اند و اصح با گاف است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بول . شاش . شاشه . پیشاب . غائط بود (؟) و گروهی بول و شاشه را هم به همین نام خوانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ...